تشنگان خدمت به صف!

تشنگان خدمت به صف!

علی کیانی موحد

«آمده ام که در ورزش بمانم.»شاید کلیدی ترین جمله ای که سرپرست وقت وزارت ورزش حدود چهار سال پیش بیان کرد،همین جمله بود.البته «صالحی امیری» علاقه فراوان داشت که در ورزش بماند و پس از سه ماه سرپرستی به عنوان وزیر به مجلس معرفی شد اما گویا نمایندگان علاقه ای به ماندن او در ورزش نداشته و پس از رای عدم اعتماد او جبهه دیگری را برای خدمت انتخاب کرد و بعدتر به عنوان وزیر فرهنگ در کابینه حضور یافت.وزارتی که حداقل با تحصیلات و سابقه اجرایی اش همخوانی داشت!

پس از تشکیل کابینه جدید،صالحی امیری از وزارت به شهرداری رفت و معاونت اجتماعی و فرهنگی «محمدعلی نجفی»شهردار تهران را پذیرفت.عنوانی که با توجه به پست های سالیان اخیرش بسیار پایین تر از چیزی بود که انتظارش را داشت.نزول از وزارت به پست تشریفاتی معاونت اجتماعی و فرهنگی، تبعید از پاریس به سیبری می باشد!به همین دلیل صالحی امیری و دوستان دیگرش در کانون قدرت برآن شدند که برای او پست و جایگاه ویژه ای در نظر گیرند،پستی که در شان او باشد و برای خدمت کردن به مردم،دستش بازتر از معاونت اجتماعی شهرداری باشد.به هرحال یک علاقمند به خدمت با سابقه ای طولانی،باید در سطح کلان مشغول خدمت باشد،نه فقط خدمت به مردم تهران!


همه مردان رییس جمهور

در زمان دولت احمدی نژاد چهره ای در کنار او حضور داشت که آچار فرانسه دولت محسوب می شد.هرکجا که صندلی برای خدمت به مردم خالی می شد،او به سرعت روی آن می نشست تا دقیقه ای از خدمت غافل نماند.صحبت از مهندس علی آبادی است که از زمان شهرداری احمدی نژاد در تهران جز خواص و یارانش محسوب می شد و همراه همه جا حضور داشت.مهندس یک روز رییس شیلات می شد،روز دیگر سرپرست وزارت نفت،یک روز در اوپک بود و روز دیگر قصد داشت رییس فدراسیون فوتبال شود.سرانجام هم به عنوان رییس کمیته ملی المپیک ایران انتخاب شد تا جایگاهی بین المللی برای خود داشته باشد.از آنجا که دیگر سازمان تربیت بدنی وجود نداشت که بدون رای گیری از مجلس رییس آن انتخاب شود،ساده ترین جایگاه برای دوستان و نزدیکان بدون پست مانده،ریاست کمیته ملی المپیک بود.اتفاقی که در دولت «روحانی» هم در حال رخ دادن است.

پس از علی آبادی،کیومرث هاشمی ریاست کمیته ملی المپیک را برعهده گرفت که حداقل هم سابقه مدیریت ورزش داشت و هم تحصیلات مرتبط با آن.دوران ریاست هاشمی به سرعت برق و باد تمام شد و حال زمان انتخاب رییس جدید است.کمیته ملی المپیک سازمانی است مستقل،غیرانتفاعی و دارای استقلال مالی و در شمار موسسات عمومی غیر دولتی محسوب می‌شود.یعنی دولت به هیچ عنوان نباید در آن دخالتی داشته باشد و هرنوع دخالتی می تواند سرنوشتی مانند کویت برای مان رقم بزند یعنی تعلیق توسط کمیته بین المللی المپیک.


دورزنندگان

حال که دولت نمی تواند به طور مستقیم در انتخاب رییس کمیته ملی المپیک دخالت کند،پس چگونه می تواند برای دوستان شیفته خدمت پست ریاست را تصاحب کند؟!جواب بسیار ساده است،دور زدن قوانین!

برای آنکه فردی بتواند به ریاست کمیته ملی المپیک برسد،طبق اساسنامه،هیات اجرایی کمیته ملی باید پنج کارشناس خبره ورزش از بازی های المپیک را انتخاب کنند که هم حق رای دارند و هم می توانند کاندیدای ریاست کمیته باشند.جالب آنکه صالحی امیری با سابقه سه ماه سرپرستی وزارت ورزش به عنوان یک کارشناس خبره المپیک انتخاب شد تا راه قانونی دورزدن قانون توسط دوستان پیموده شود!

اینکه پنج خبره ورزشی انتخابی توسط هیات اجرایی براساس قوانین انتخاب نشدند هم بحث جالبی است!به عنوان مثال یکی از این پنج خبره باید از بین کارشناسان حوزه ورزش دانش آموزی باشد که چنین فردی در خبرگان انتخابی وجود ندارد!

به هرحال با چیدمان دقیق صورت گرفته توسط نزدیکان به کانون قدرت قرار براین شد که «صالحی امیری»به عنوان ریاست کمیته ملی المپیک انتخاب یا بهتر است بگوییم انتصاب شود.به هرحال سالیان سال است که وزارت ورزش در حال برگزاری مجمع های انتخاباتی برای ریاست فدراسیون می باشد و به جز دو یا سه نفر،همیشه چهره مورد نظر فدراسیون از بین اسامی انتخاب شده!پس اینکه چگونه رای دهندگان را چیدمان کنیم که صالحی امیری رای بیاورد،کار سخت و دشواری نخواهد بود.


چرا کمیته؟!

کمیته ملی المپیک یکی از مهمترین نهادهای ورزشی محسوب می شود.تمام اعزام به مسابقات المپیک و آسیایی زیرنظر این کمیته می باشد.البته فقط المپیک نیست بلکه بازی‌های زمستانی و تابستانی آسیایی،المپیک نوجوانان،المپیک آسیایی نوجوانان،بازی‌های داخل سالن و رزمی،بازی‌های ساحلی و بازی‌های همبستگی اسلامی هم جز مسابقاتی است که باید توسط کمیته ملی المپیک تیمها اعزام شوند.یعنی این کمیته هر چند ماه یکبار درگیر یک رویداد مهم و بین المللی است که حضور یک کادر مدیریتی قوی می تواند برای موفقیت ورزش ایران مفید باشد.به همین دلیل هم اکثر کشورهای جهان یک چهره سیاسی یا اقتصادی را به عنوان رییس کمیته ملی انتخاب می کنند که بتواند کمک حال ورزشکاران باشد و در کنارش یک دبیرکل ورزشی در نظر می گیرند که در امور ورزش نخبه باشد که گویا این پست قرار است به رییس برکنار شده به زور بسکتبال یعنی «مشحون»برسد!

نکته آنکه «صالحی امیری»را اگر یک سیاستمدار در نظر بگیریم که البته باید بیشتر او را یک فعال فرهنگی عنوان کنیم،خود از قطار کابینه روحانی جامانده و در دولت جدید هیچ پیشنهاد شغلی به او نشده.حال چگونه قرار است این فرد به عنوان یک چهره بانفوذ به ورزش کمک کند جای سوال دارد! از سوی دیگر ما که قرار است انتخابات را به انتصابات تبدیل کنیم،پس بهتر نبود یک چهره نزدیکتر به دولت انتصاب می کردیم که تعامل بهتری هم داشته باشد؟!

برای دولتهای پوپولیست ورزش از اهمیت فراوانی برخوردار است. با یک موفقیت کوچک ورزشی همچون صعود به جام جهانی،می توان جو راه انداخت و ذهن مردم را منحرف کرد که گویی قهرمانی المپیک را به دست آورده ایم.ورزش بهترین راه برای دیده شدن و مطرح شدن برخی سیاستمداران می باشد و «صالحی امیری»هم که متوجه شده حوزه فرهنگ جز دردسر چیزی ندارد،گویا تصمیم گرفته به گونه ای دیگر خود را به «شهرت»برساند.به هرحال قدرت و شهرت، بسیار وسوسه برانگیز هستند!


Report Page