مازندران از آن دسته استانهایی است که با وجود دارا بودن ظرفیتهای بزرگ اقتصادی، طبیعی و اجتماعی نمیتواند آنها را از قوه به فعل درآورد...
شمال نیوز: احسان شریعت - مازندران از آن دسته استانهایی است که با وجود دارا بودن ظرفیتهای بزرگ اقتصادی، طبیعی و اجتماعی نمیتواند آنها را از قوه به فعل درآورد. درواقع نهتنها در این استان توانمندیهای بالقوه به بالفعل درنمیآیند، بلکه حتی در مسیر ضد خود نیز پیش میروند و به معضل تبدیل میشوند. یعنی یک ظرفیت پنهان که میتواند با ظهور و بروز خود مسبب تولید اشتغال، ثروت و آرامش در جامعه شود به چنین حالتی انتقال نمییابد که هیچ، به صورت آنتیتز عمل میکند و علیه تز موجود برمیخیزد.
اسکان موقتی خوشنشینان در روستاها
یکی از این آنتیتزهای بزرگ در عرصه اقتصادی و اجتماعی استان مازندران، گردشگرپذیری و اسکان نیمهدائم آنان در مناطق خوشآبوهوا است. مازندران به سبب دارا بودن آب و هوا و طبیعت زیبا و دلپذیر- از دریا و جنگل گرفته تا کوه و دامنههای کوهستانی- مأمن افرادی است که توانستهاند سرمایهای بیندوزند و از آن برای ساختوساز مأوای چندم و خلوتگاه تابستانی استفاده کنند، به طوری که در سالهای اخیر مازندران به بهشت خلوتگاههای تابستانی و ویلاهای طبقات متوسطه و بالا تبدیل شد.
پدیده ویلاسازی در سالهای دورتر محدود به برخی طبقات بسیار بالای جامعه بود، آن هم در گسترهای بسیار محدود در برخی نواحی غرب مازندران که چندان نمیتوانست مورد توجه باشد. اما مطابق قواعد جامعهشناختی وقتی پدیدهای از حد معمول فراتر میرود، میتواند به عنوان پدیدهای مریض و نوعی آسیب مورد شناسایی باشد.
ویلاسازی یا به تعبیر بهتر خلوتگاههای تابستانی در مازندران طی سالهای اخیر از حد پدیدهای محدود به اقشار بالای جامعه فراتر رفته و به طبقات متوسط رسوخ یافته است. به همین خاطر حجم ویلاسازی و ساختوساز یا خرید ویلا و آپارتمان در استان مازندران که به عنوان خانه دوم یا خلوتگاه تابستانی مورد استفاده قرار میگیرند، افزایش چشمگیری پیدا کرده است.
روستاها؛ خلوتگاه تابستانی اقشار مرفه
به گواه آمار و مشاهدات متقن، در یک دهه اخیر، اغلب روستاهای مازندران به ویژه در مناطق ییلاقی دچار تغییر کاربری زمینهای کشاورزی و ساختوسازهای بیرویه بودهاند. در برخی روستاها این رویه چنان شدتی یافته که این روزها اگر نگاهی کلی به چنین روستاهایی شود، فقط تلی انبوه از ویلا مشاهده میشود. به نظر میرسد به برخی روستاهای مازندران دیگر نمیتوان «روستا» گفت، بلکه باید به آنها گفت خلوتگاه تابستانی اقشار مرفه.
این پدیده در 2 شکل بروز پیدا کرده است؛ در شکل نخست ویلاهای مرفهی است که به ویژه در مناطق روستایی غرب مازندران ساخته میشود. در این ویلاها که با هزینه هنگفت و استفاده از بهترین لوازم و تشکیلات تزئینی ساخته میشوند، بالاترین شکل استفاده از ظاهری تجملگرایانه و متفاوت با زندگی مردم بومی منطقه مورد استفاده قرار میگیرد. اما نوع دوم این پدیده به آپارتمانهایی گرایش دارد که فقط به عنوان خلوتگاه تابستانی یا در مواقع تعطیلات اغلب مورد استفاده افراد غیربومی قرار میگیرد.
مرکز این پدیده در شهرستان بابلسر است که در سالهای اخیر به سبب نبود نظارت کافی و نرمش بیدلیل مسئولان شهری انبوهی از آپارتمانسازیهای چند دهطبقه در این شهر ایجاد شد.
تخریب شهرهای استان با آپارتمانهای غیرمتعارف
آپارتمانسازی در بابلسر نهتنها معماری و نظرگاه شهری را در این شهر ساحلی به هم زده، بلکه این شهر را به موج سینوسی بزرگی از درخواستهای مقطعی تبدیل کرده است. امروز در بابلسر آپارتمانهای چند دهطبقه فراوانی وجود دارد که در بیشتر مقاطع سال اغلب واحدهای آن خالی از سکنه است. چه آنکه اغلب مالکان از افراد غیر بومی همچون مشهد و دیگر شهرها هستند. در حقیقت همان مسئولانی که از دادن پروانه ساختمان و گرفتن پول عوارض از ساختوسازها در شهرهایی همچون بابلسر خوشحال بودند، امروز زانوی غم بغل کردهاند و در تعطیلات تابستان نمیدانند افزایش چندین برابری مصرف برق، آب و حتی دیگر اقلام از جمله نان یا ترافیک و دهها مورد دیگر را چگونه حل کنند.
تقسیمبندی دیگر این پدیده را میتوان به درونی و بیرونی بودن افراد دخیل در این پدیده دانست. در این پدیده 2 دسته افراد استانی و غیر استانی دخیل هستند. مازندرانیهایی که در این پدیده دخیل هستند اغلب آنهایی هستند که در نواحی قشلاقی و پاییندست زندگی اصلی خود را دارند و برای خنکای تابستان خانهای دوم یا سوم در مناطق ییلاقی دست و پا کردهاند. این خانهها در اغلب مواقع سال خالی هستند و فقط در مواقع تعطیلات یا تابستانها مورد استفاده قرار میگیرد. در حالی که در حال حاضر بسیاری از افراد و اقشار آسیبپذیر را میتوان دید که در شهرهای مازندران مستأجرند و حتی برای خرید خانه اول دچار مشکل هستند. بعضی از اقشار و طبقات نوظهور در یک دهه اخیر در مناطق ییلاقی و روستایی با صرف هزینههای چند ده یا چند صد میلیونی خانه دوم، سوم و یا چندم مهیا کردهاند.
نقش غیراستانیها در تخریب نماهای شهری و روستایی
اما غیراستانیهایی که مأوای دوم یا چندم خود را در این استان میسازند بیشتر از تهران، مشهد و چند استان دیگر هستند، به طوری که اگر گفته شود «مازندران شعبه دوم استان تهران است» گزافه نیست. تقریباً روستا یا منطقه خوشآبوهوایی در مازندران وجود ندارد که در آن پایتختنشینان ویلا یا خلوتگاهی نساخته باشند. منازلی که در اغلب مواقع سال خالی و بدون سکنهاند و مشخص نیست صرف چنین هزینهای برای چند روز سال چه توجیهی میتواند داشته باشد.
نگاه به این پدیده از بالا ما را به نیاز روانی و در نظر نگرفتن اقتصاد طبقاتی و نگاه از پایین ما را به نیاز مبرم اقتصادی میرساند.
یعنی وقتی به خریداران این خدمت یعنی اقشار مرفه و متوسطه رو به بالا نگاه کنیم، آنها فاصله طبقاتی و ضعف اقتصادی و اجتماعی بسیار طبقات ضعیف جامعه را در نظر نمیگیرند و فقط به نیاز روانی خود برای بودن چندروزه و تفریح در مناطق خوشآبوهوا فکر میکنند. اما وقتی به ارائهدهندگان این خدمت یعنی فروشندگان زمین که مردم بومی مازندران هستند نگاه میکنیم، میتوان بهوضوح نیاز مبرم اقتصادی یا در حدی بدبینانهتر طمع یافتن سرمایهای هرچند موقت را دید. بومیان زمینهای کشاورزی خود را میفروشند و خود به سرایداران اقشار مرفه تبدیل میشوند.
تغییر شکل بسترهای سرمایهگذاری
درواقع اتفاق فاجعهباری که در این پدیده میافتد نوعی تغییر شکل سرمایه از حالت بالقوه و موجد اشتغال و ثروت است که به حالتی غیرفعال و خوابیده تبدیل میشود.
سرمایهای همچون زمین کشاورزی یا در شکل بالاتر بسترهای گردشگری استان که میتوانست به دست بومیان و مردم اقشار مختلف مازندران به اشتغال و تولید ثروت بینجامد، تغییر شکل میدهد و به شکل خانهها و خلوتگاههای اقشار مرفه و غیرمازندرانی ظهور مییابد. سرمایههای عظیم کشور در این خلوتگاهها خوابیده و هیچگونه اشتغال و تولید ثروتی در آن اتفاق نمیافتد. یعنی اگر ارائه خدمت از طرف برخی خدمتدهندگان مازندرانی آن هم در برخی مقاطع زمانی را کنار بگذاریم، این اتفاق هیچ جنبه مبارکی برای مازندرانیها ندارد.
در مجموع میتوان گفت صدها یا حتی هزاران میلیارد تومان سرمایه که اگر مجموع آن در نظر گرفته شود به حد شمارش نخواهد بود، در خلوتگاههای مازندران خوابیده و هیچگونه تکانی به اقتصاد کشور نمیدهد. مضافاً اینکه جنبههای منفی بزرگی همچون تغییر کاربری زمینهای کشاورزی، تجاوز به منابع طبیعی، افزایش بیرویه مصرف آب در این خلوتگاهها، هجوم فرهنگ اقشار مرفه به بومیان و چندین اتفاق نامبارک دیگر نیز در این پدیده مستتر بوده که از هماکنون زنگ خطر آن به صدا درآمده است.