يقدم هذا الكتاب تناول الدكتور "علي شريعتي" لعملية تنقية مفهوم الدين وإعادته إلى صيغته الأولى، وبخاصة تلك الأعمال التي تتسم بالجماهيرية وتتميز بالمباشرة... وتتصف بهذا الوضوح الذي يميز ما يقدم إلى الجماهير مباشرة من فكر وهي بالطبع غير أعماله الفكرية التي تتسم بالبعد النظري مثل "معرفة الإسلام" و"تاريخ الأديان" و"الحضارة والمدنية".
وهذا الكتاب هو ترجمته لرسالته الشهيرة أبي، أمي، نحن متهمون.
وهي عبارة عن محاضرة طويلة ألقاها شريعتي بتاريخ 26/8/1972 على طلابه وجمهوره في مدينة مشهد الإيرانية، وفيا تناول حيرة الشباب حول ما يرونه من مظاهر الدين وما يقدم إليهم على أنه أصول الدين، وبين ما يسمعونه غير مخفين سخريتهم من هذا الدين الذي يرونه ... ويرد عليهم شريعتي متناولاً هذا الذي يحتجون عليه مبيناً إلى أي مدى ابتعدت هذه الشعائر عن أصولها وكيف انقلبت هذه العقائد إلى غير المراد منها تماماً.
Ali Shariati was an Iranian revolutionary and sociologist who focused on the sociology of religion. He is held as one of the most influential Iranian intellectuals of the 20th century and has been called the ideologue of the Iranian Revolution. He was born in 1933 in Kahak (a village in Mazinan), a suburb of Sabzevar, found in northeastern Iran, to a family of clerics.
Shariati developed fully novice approach to Shi'ism and interpreted the religion in a revolutionary manner. His interpretation of Shi'ism encouraged revolution in the world and promised salvation after death. Shariati referred to his brand of Shi'ism as "Red Shi'ism" which he contrasted with clerical-dominated, unrevolutionary "Black Shi'ism" or Safavid Shi'ism. Shariati's works were highly influenced by the Third Worldism that he encountered as a student in Paris — ideas that class war and revolution would bring about a just and classless society. He believed Shia should not merely await the return of the 12th Imam but should actively work to hasten his return by fighting for social justice, "even to the point of embracing martyrdom", saying "everyday is Ashoura, every place is Karbala." Shariati had a dynamic view about Islam: his ideology about Islam is closely related to Allama Iqbal's ideology as according to both intellectuals, change is the greatest law of nature and Islam.
Persian:
دکتر شریعتی در سال ۱۳۱۲ در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود پدر او استاد محمد تقی شریعتی مردی پاک و پارسا و عالم به علوم .نقلی و عقلی و استاد دانشگاه مشهد بود علی پس از گذراندن دوران کودکی وارد دبستان شد و پس از شش سال وارد دانشسرای مقدماتی در مشهد شد. علاوه بر خواندن دروس دانشسرا در کلاسهای پدرش به کسب علم می پرداخت. معلم شهید پس از پایان تحصیلات در دانشسرا به آموزگاری پرداخت و کاری را شروع کرد که در تمامی دوران زندگی کوتاهش سخت به آن شوق داشت و با ایمانی خالص با تمامی وجود آنرا دنبال کرد.
در سال۱۳۵۲، رژیم، حسینیهء ارشاد که پایگاه هدایت و ارشاد مردم بود را تعطیل نمود، و معلم مبارز را بمدت ۱۸ماه روانه زندان میکند و درخ خلوت و تنها ئی است که علی نگاهی به گذشته خویش میافکند و .استراتژی مبارزه را بار دیگر ورق زده و با خدای خویش خلوت میکند از این به بعد تا سال ۱۳۵۶ و هجرت ، دکتر زندگی سختی را پشت سرخ گذاشت . ساواک نقشه داشت که دکتر را به هر صورت ممکن از پا در آورد، ولی شریعتی که از این برنامه آگاه میشود ، آنرا لوث میکند. در این زمان استاد محمد تقی شریعتی را دستگیر و تحت فشار و شکنجه قرار داده بودند تا پسرش را تکذیب و محکوم کند. اما این مسلمان راستینخ سر باز زد، دکتر شریعتی در همان روزها و ساعات خود را در اختیار آنها میگذارد تا اگر خواستند، وی را از بین ببرند و پدر را رها کنند
بخش اول کتاب مطرح کردن سوالاتی درمورد دین و مذهب و شیعه و اسلام و بخش دوم کتاب هم پاسخ گویی به این سوالات و یا شبهات.. کتاب خوبی بود و کلا عقیده دکتر بر این بوده که چیزی که الان در جامعه وجود داره اسلام راستین نیست و مردمان جامعه سه دستن، یا روشن فکر هستند و یا آخوند و مذهبی و یا هیچ کدام. فریادی که دکتر میزند این است که خود را متعلق به هیچ کدام از این دسته ها نمیداند. چرا که می گوید مذهبی ها برای پول و منفعتی مذهبی اند و یا مذهب را تبلیغ می کنند، و روشنفکر هم کار و اندیشه مذهبی آن هم در قرن بیستم را کاری عبث می داند . و دکتر خودش علت اینکه برای مذهب حرف میزند را این کج فهمی ها و تحریف ها و این خرافه هایی است که از اسلام فقط نذر و توسل و شفاعت باقی مانده است. یعنی کاری کرده اند که اینها باشد و حتی معنا و مفهوم و هدف آنها را نیز عوض کرده اند، می داند و می گوید که برای فهماندن اسلام راستین و ایجاد اسلام راستین کاری کنید وگرنه این نسل دیگر آن را نخواهد خواست تشیع بر دو اصل استوار است:یک: عدالت ودو: امامت که عدالت راستین عدالتی است که قبل از مرگ اجرا شود و نه بعد از مرگ. دکتر شریعتی
عاشق نثر پر شتاب و بی تعارفم نثر جسور متنی که انگاری دستت رو میگیره و شروع میکنه به دویدن سرشار از حرف و تو حس میکنی شاید دیگه واقعا کلمات در برابر سرشاری قلم تاب نیاوردند و الا که ....
من خیلی دوست داشتم متن فریاد میزد که قلم از آنِ شریعتی ست .... و چه پر درد و چه آشنا
بطبيعتي ناد��اً ما اجبر نفسي على اكمال كتاب ان كان لا يستهويني او لم يشدني، عانيت مع تناقضات هذا الكتاب الكثير. الكتاب عبارة عن محاضرة القاها علي شريعتي في عام ١٩٧٢ تقع في ٩٤ صفحة ( حسب النسخة الرديئة ذات الخط الصغير جداً التي لدي ) ، حسب مامذكور المفروض ان يكون غرض هذا الكتاب هو تنقية مفهوم الدين واعادته الى صيغته الصحيحة ونبذ ماعلق به من خرافات وبدع. الفكرة عظيمة وجميلة لكن... هل لمست هذا الشيء خلال قراءتي للكتاب؟ الجواب : لا. . . فلحد تقريباً منتصف الكتاب، الكاتب فقط يحاول ان يبرر لماذا هو هكذا ولماذا انتم هكذا ... وعلى لسان شاب يعاتب والديه على تفسيرهم الخاطيء للدين واستخدامهم اياه بصورة سطحية... الخ انا كمتلقي لم استفد شيء من محاضرته الطويلة العريضة ولم اخرج بإستفادة من بعدما قرأت ثلاث ارباع الكتاب على مضض فلماذا ارهق نفسي بالربع الاخير؟ اتفق معه بالكثير من الخرافات المنسوبة للمذهب الشيعي والتي هزت صورته امام العالم حتى اصبح شبه بدعه. . . لا اعتبر ما كتبت اعلاه مراجعة وانما مرجع لي في المستقبل ان قررت اعادة قراءة الكتاب او قراءة كتاب اخر لعلي شريعتي. . . اقتبس لكم منه بعض مما اعجبني: " حمدت الله ان ساقني الى طريق أُتهم به في ايران بأنني من أهل السنة وفي السعودية بأنني من غلاة الشيعة." . . " على الشيعي ان يدعو العالم الى مدرسة علي ومذهب علي بعلمه وتقواه وفدائيته وتضحياته وايثاره.. وينبغي ان يدعوه اليه ويرغبه فيه.. ليس بالاسلوب الذي تقومون فيه وتنفرون الناس من التشيع." . . " لقد مسخو كل شيء.. احتفظوا بظاهره وغيروا معناه وروحه واتجاهه، غبروه في اتجاه حفظ مصالحهم ومنافعهم الطبقية والسياسية والاقتصادية.. وكل مصطلح مذهبي وعاء يحتوي على فكر وعلى عقيدة .. افرغوه من المحتوى وجعلوه هباء اجوف لا لب فيه ولا روح .. وليتهم افرغوه وتركوه بلا لب، لكنهم حشوه بالمواد المخدرة الخرافية المضادة للاسلام وللتشيع وجعلو كل شيء مجرد الفاظ"
پدر، مادر، ما متهمیم چکیده خوبی از افکار و اندیشههای اعتقادی دکتر شریعتی است و شاید نقطه آغازی مناسب برای ورود به مطالعه آثار وی (و سپس ورود به اندیشههای اجتماعی و سیاسی وسیعتر). شریعتی در اینجا با یک دغدغه اساسی آغاز میکند که برخلاف دینداران سنتی که هیچ مشکل خاصی در جامعه نمیبینند، ما در مقابل نسل جدید با سوالات مهمی مواجه میشویم و دنیای ما دین ما را به چالش خواهد کشید. بنابراین شریعتی با نقد اندیشه دینی سنتی آغاز میکند و میگوید در این قشر دیندار سنتی نه تنها هیچ مشکلی حس نمیشود بلکه نسل جوان و فکرشان را تحقیر هم میکنند و به نوعی یک برداشت مردانه از دین دارند. اما از طرف دیگر نقد میکند که این دین سنتی شبیه به یک جور چاپلوسی در برابر خداوند است و باعث شده که در دنیا هم سعی کنیم تا با چاپلوسی کارهای خودمان را پیش ببریم. مثلا میگوید:
«میبینم این مذهب شما از طرفی این همه سختگیر و بیگذشت و خشن و متعصب است که کوچکترین لغزش را نه تنها نمیبخشد بلکه به علت آن همه فضیلتها و فداکاریها و حتی از خودگذشتگیهای تمام عمر یک شخص یا یک جمع را هم باطل و فاسد میشمارد و از طرف دیگر چنان گشادباز و مَشتیصفت میشود که با یک ورد رو به قبله خواندن اگر گناهانت به اندازه کف دریاها و ریگ بیابانها و ستاره آسمانها باشد یک هو میبخشد و ثواب چند تا شهید هم بالاش! و به دست آوردن شفاعت هم چنان آسان میشود که پیغمبر این دین! میگوید هرگاه صلوات بفرستی بر من و پیغمبران قبل از من، ما همه شفیعان تو خواهیم بود در روز قیامت!»
به زعم شریعتی، یک آفت این تفکر این است که خرافات و دین سنتی و سطحی دافعه بزرگی دارد و البته قدرت بزرگی در بافت سنتی جامعه. اما مشکل اینجاست که بسیاری از این حرفها را علمای این دین شما گفتهاند:
«آری پدر، مادر، این حرفها را علمای شما نوشتهاند. مگر کتاب بحار و منتهیالآمال را عوامالناس نوشتهاند؟ این علی که شما وصفش میکنید همان رستم خودمان است که آرایش اسلامیاش کردهاید. این علی شما به درد صوفیها یا پهلوانها میخورد و سمبل زورخانه و خانقاه شدهاست.»
بنابراین شریعتی نه تنها راهش را از اسلام سنتی جدا میکند، بلکه حتی طریقی متفاوت نسبت به روشنفکران هم برمیگزیند و به آنها میگوید آنچه شما میگویید و میخواهید فرق زیادی با تفکر شیعه ندارد. یعنی شیعه تاکید بر دو مساله دارد که یکی عدالت (به معنای رفع تبعیض اجتماعی) و امامت (به معنای شیوه حکومت غیراستبدادی) است. در اینجا کم کم به نقش عوامل وسیعتر در اروپای دوران زندگی شریعتی میرسیم. دنیایی که درگیر جنبشهای دانشجویی و اعتراضی ضد جنگ، مخالفت با تبعیض و سیاستهای استعماری و ظهور جنبشهای آزادیبخش در دنیای در حال توسعه و عقبمانده بود:
«من معتقدم که تشیع یک فرقه مذهبی خاص در برابر فرقههای دیگر اسلامی نیست (مثل کاتولیک و پروتستان و ارتدکس در مسیحیت، یا سنی، اسماعیلی، زیدی، اشعری، معتزلی، … و سنی و شیعی به شکلی که امروز درآمده است در اسلام) مذهبی نیست که اسلام باشد به اضافه چند چیز دیگر، اصول دین جدا و اصول مذهب جدا، اسلام سه اصل و شیعه دو اصل اضافی! نه، تشیع همان اسلام بوده است و دیگر هیچ. تشیع یک نوع فهمیدن اسلام بوده است. چگونه فهمیدنی؟ فهمیدن مترقی و ضد اشرافی و ضد نژادی و ضد طبقاتی و ضد حاکمیتی اسلام است. تشیع نهضتی بوده است که از همان آغاز در برابر انحراف مسیر اجتماعی و روح و جهت و بینش حقیقی مکتب اسلام ایستاد و از نفوذ آگاهانه و ناآگاهانه عناصر نژادی و طبقاتی و اشرافی و سیاسی و فکری ضداسلامی مانع شد و کوشید تا سنت پیامبر را در برابر احیای سنتهای جاهلی نگاه دارد.»
در این راستا، شریعتی حتی شخصیتهای کلیدی اسلام را نیز با همین ترازو میسنجد و معرفی میکند:
«ابوذر که اسلامشناس حقیقی است برای نجات مردم و برای نجات از گرسنگی و نجات از فقر و نجات از تضاد و نجات از اشرافیت در مبارزه با رژیمی که قانونش قرآن بود و شعارش جهاد و هر دو ابزار دست غارت و استثمار، جانش را باخت تا نشان دهد و به من و تو روشنفکر بفهماند که اسلام دین استثمار نیست، ابزار توجیه فقر و تحکیم طبقات نیست»
شریعتی در برابر یک اندیشه سطحی دیگر یعنی جبرگرایی دین سنتی از تفکری دفاع میکند که میخواهد سرنوشت خود را به دست بگیرد و در اینجا به اگزیستانسیالیسم هم نزدیک میشود:
«اگر آنچنان است که هرچه پیش میآید و هر کس هر چه میکند و هر جور هست از پیش معین است و بر او تحمیل، و اراده هیچ کس در سرنوشتش دخیل نیست پس پیامبران برای چه آمدهاند و هدایت خلق چه معنی دارد و بایستن و نبایستن یعنی چه؟ این جبر الهی برخلاف صفت الاهیاش سوغات زرتشتیهاست … بعدها که صوفیگری هندی از شرق و فلسفهبافی یونانی از غرب به کمک خلافت رواج یافت این فکر ضدانسانی ضداسلامی طرح شد. لااقل به عنوان سند، قرآن باید ملاک تحقیق تو باشد:هر فردی در گرو دستاورد خویش است.»
اگزیستانسیالیسمی که جدا از جریانهای سیاسی دهه ۶۰ و ۷۰ اروپا نیست. شخصیتهای کلیدیاش نقشهای سیاسی بزرگی در جنبشهای آزادیخواهانه و برابریطلب دارند و بعدها اثرات بزرگتری بر اندیشه شریعتی و پیروانش میگذارند:
«سارتر در رابطه اگزیستانسیالیسم و مکتب اصالت انسان نظریهای را مطرح میکند که از نظر فکری عمیقترین، از نظر اخلاقی مترقیترین و از نظر انسانی سازندهترین و مثبتترین اصلی است که در ایدئولوژیهای معاصر وجود دارد… وی میگوید: هیچ ضابطه عینی مطلقی برای خیر و شر - که پایههای اخلاقاند - وجود ندارد جز حسن نیت. بدین معنی که فرد، هرچه را بخواهد میتواند انتخاب کند، اما در لحظه یک انتخاب، اگر احساسش این باشد که دوست داشته باشد همه چنین انتخابی کنند، خیر است و اگر احساس کند که میخواهد تنها او باشد که چنین کاری میکند و هرگز نپسندد که دیگری هم از او تقلید نماید، یک شر!»
و از اینجا به کلیدیترین نکته در حرفهای خود میرسد که رسالت را برای نسل خود و نیز جوانان نسل جدید روشن میکند:
«این است که هر فرد با هر انتخابی که میکند، گویی برای تمامی بشریت یک قانون وضع مینماید و از اینجا آنچه در اگزیستانسیالیسم دلهره نام دارد پدید میآید. چه یک فرد در هر عملی که میکند میتواند بیقید باشد، اما کسی که رهبری یک گروه را دارد و عمل او سرمشق افراد گروه میشود در هر گامی دلهره آن را دارد که بهترین را انتخاب نماید و چون با این تعبیر، هر فردی در هر انتخاب خیری برای همه بشریت الگویی انتخاب میکند که همه باید بدان عمل کنند، پس هر فردی در هر عملی، مسئولیت تمامی بشریت را در خود احساس میکند و این است که هر فردی گویی رهبر و مقتدای همه است و مسئولیت رهبری و مقتدایی همه را دارد»
اما چه کسی با این حرفها، با رسالت روشنفکر و مسئولیت مرتبط با آزادی و انتخاب در نسل جدید مشکل دارد؟ شریعتی پیش از آسیبشناسی این وضعیت، به نوعی انفعال را نقد میکند. میگوید به همان اندازه که اعتقاد به خرافات و مسائل سطحی در دین به معنای نفهمیدن و خارج نشدن از این وضعیت نفهمی و انفعال است، صرفا مخالفت با آن هم فرق چندانی با آن ندارد چون سادهترین کار این است که یکجا بنشینیم و دمدستیترین و فرومایهترین اعتقادات و افکار سطحی را نقد کنیم. با این کار درک جدیدی برای جامعه به همراه نمیآوریم و اینگونه نوعی از روشنفکری را زیرسوال میبرد که چیزی را برای مردم روشن نمیکند و صرفا به نقد سطحیترین اندیشهها و خرافات میپردازد. به زعم شریعتی، آن که اعتقاد به این مسائل سطحی را وارد دین و آن را تخدیری کرده تا منجر به انفعال سیاسی شود، روحانیونی مرتبط با طبقه قدرت بودهاند که دست در دست استعمارگران در خدمت طبقه قدرت عمل کردهاند. دو گروهی در مرکز تند و تیزترین انتقادات شریعتی قرار دارند و برای قرنها به حفظ وضعیت موجود برای رسیدن به اهداف خود دامن زدهاند.
۳ ستاره رو برای نثر کتاب دادم. زبان شریعتی بی تکلف خودمونی ولی غنی و عمیق بلیغ شیوا و محترم است. کافیست اراده کند تا صف طویلی از کلمات، هم خوانواده ها کلمات مترادف جلویش رژه رود و در میان آنها اون "گل کلمات" رو برای عبارت و جمله ای که میسازد شکار کند. قسمت اول کتاب درد دل جوان روشنفکر با والدین مذهبی خودش است در مورد دین و اشکالاتی و لغزشهایی که در آن میبیند. در قسمت دوم شریعتی به پاسخگویی پرداخته ولی با وجود قلم متعالیش جز به کلی گویی و شعار دادن و دستچین کردن قسمت های خوب و خوشکل جوابی به پرسش ها نداده و خلاصه بالای منبر رفته.
أحد صرخات شريعتي للإصلاح التي تردّد صداها كثيراً حتى اليوم ... و ما زلنا نحتاجها , لا علاقة لذلك بكوننا شيعةً ام سنّة فالإشكاليّات ذاتها .. قد يختلف لون الماء في الكأس .. لكن الكأس واحد , ذلك أنّ المشكلة في الوعي , و عي الدين و وعي الواقع ... و هنا يتدخّل شريعتي ليفصل بين ما رُسّخ في الدين للتخدير و بين ما هو الدين عليه للتعمير و العدل .. و الثورة كتاب صغير و لطيف و يدور حول أمثلة عمليّة لمشاكل الخطاب الديني كما يراه شريعيتي في وقته ...
شريعتي ..........صاحب فكرة بين التشيع الصفوي والتسنن الأموي.....صاحب فلسفة اسلامية متميزة تذكرني بالشهيد سيد قطب وللمفارقة فهو شهيد أيضا.......في هذا الكتاب يهدم بعض الأفكار الشيعية والتي ليست من التشيع في شئ وانما انتهجها بعض أعداء الاسلام لضرب السنة بالشيعة ......أهداني ذلك الأخ اللبناني الكتاب بأقل من نصف ثمنه حين رأي في عينيا رغبة لقراءته ...شكرا له ولا استطيع ان أوصف هذا الشكر
ابتدای کتاب خیلی احساس نزدیکی فکری با دکتر شریعتی میکردم سوالات نسل جوان که از نسل های پیشین و چرایی خیلی کارهایی که در اسلام و مخصوصا مذهب شیعه صورت میگیره و نسل جوان از آن سر در نمیاره که البته باعث ضعف شیعه توسط قشر جوان تحصیل کرده در جامعه شده . کارهایی همچون ، دعا خواندن به زبان عربی بدون اینکه درکی از معنی آن داشته باشیم .
خیلی دوست دارم بدونم روشنفکری مثل دکتر شریعتی اگر در عصر حاضر در قید حیات بود ، چه کتاب هایی نگارش میکرد و در ایران زندگی میکرد یا مثل زمان حیاتش در یکی از کشور های غربی . دکتر شریعتی راه چاره را برای آینده این کشور لزوم به وجود آوردن پاییگاه هایی برای مکتب شیعه برای آشنایی و مانوس کردن نسل جوان و تخصیص دادن بودجه های کلان برای آنها را در آخر کتاب بیان میکند .
دکتر جان ۴۲ سال هست که اسلام و شیعه روی ایران سایه افکنده و این تفکرات رو به زور به خورد جوانان دادند
أول كتاب أقرأه للكاتب الدكتور علي شريعتي .. وانا سعيد جدا بان هذا الكتاب (( طاح بيدي )) وقراته .. فهذا الكتاب يجواب على اسئلة لطالما حيرتني كإنسان منتسب للمذهب الشيعي ويفسر ظواهر مزعجة ومسؤولة عن التخلف والضعف والذل في الاسلام اليوم واسباب انتشارها .. هذا الكتاب يوضح ويبين اسباب تخلفنا نحن المسلمون من الناحية العلمية والثقافية واسباب تفوق الغرب علينا وضعفنا بشكل عام ويبين ما هو الاسلام الحقيقي (( الذي يختلف عن مفهوم الاسلام الذي يحمله الكثيرون هذا اليوم )) والفهم الصحيح لما يحتويه من المفاهيم المكلف بها كل انسان مسلم واعي مفكر ..
ولا انسى الجملة الاكثر من رائعة المذكورة في هذا الكتاب : إلهي علمني كيف أحيا .. أما كيف أموت فإني سأعرفه
نقل قول از کتاب : همیشه و همه جا تمام هوش و حواست سرهمین فرمالیته های تک��ولوژیک بود، هزارتا سؤال کردی که "چه جور ؟" ، یک بار نپرسیدی " چرا ؟ " . . . ه
متاسفانه بايد گفت دردي كه جامعه ي شريعتي به آن دچار بوده در جامعه ي امروز هم ديده مي شود ... پدر و مادرهايي كه نمي توانند دين را به درستي به فرزندان خود منتقل كنند چرا كه دين را بدون منطق و دليل عقلي و همراه با خرافات پذيرفته اند و جواناني كه به واسطه ي گريزان بودن از دين به هر مكتب غربي پناه مي برند و چه قدر زيبا دكتر شريعتي توصيف مي كند دين را خواندن اين كتاب را توصيه مي كنم به نظرم خيلي مفيد است.
اگر میخواهید بدانید چرا شریعتی مطرود جریان سنتی ارتجاعی مذهبی و محل مذمت جریان روشنفکری دین ستیز و سکولار است این کتاب رو بخونید. شریعتی در این کتاب دغدغه اش را برای نسل نو بازگو می کند. او نگران این نسل و خوراک فکری اوست....و به تصویری که روحانیت ارتجاعی از مذهب می دهد و حملات روشنفکر های غرب زده می تازد. فارغ از بررسی این افکار در میز نقد، قطعا قلم شریعتی سحرانگیز و شتابناک و کلامش آنقدر پُر جان است که بخواهی نخواهی تو را گرم می کند. استعمال پی در پی عبارات و ترکیب های کلامی در سخنرانی شتابناکی که از تک و تا نمی افتد واقعا جالب و حاکی از هوش کلامی و قدرت ادبی ایشان است....
بخش از متن کتاب : اساس حج همین دواصل است. در هفت بار طواف بر گرد کعبه, عدد هفت نشانه بی نهایت و بی شمار است, یعنی حرکت ابدی و.همه عمر در مداری که محور اصلیش خداست. و مسیر زندگی ای که از هر نقطه ای فاصله اش با کانون خدا یکی است و هر گامی جهتش به سوی این کانون است پس از طواف بیدرنگ هفت بار میان کوه سعی کردن:دویدن و کوشیدن هاجروار,کوشش مادی و در طلب مایده زمینی و یافتن مایه زندگی این جهانی.
قدر هذا المفكر الإنسان أنه عاش بين تيارين لا يقبلان بوجوده ،، تيار العقلانيين الذين لا يوجد لديهم انتماء لمعتقدات بلادهم وثقافتها والتنوريين وتيار المتدينين الذين لا تطلع لديهم نحو أفاق الفكر والعالم الخارجي ،، يناقش علي شريعتي هنا رؤية الشباب لدين الأسلاف في ذاك الزمن ودين البسطاء والعوام وكيف أن هذه المعتقدات لا تنتمي لدين الله الذي ارتضاه لخلقه وأنه قد اختطف من قبل الوعاظ والمذهبيين ،، الكتاب ربما كان يدور حول المذهب الشيعي لكنه في ناحية أخرى يمكن أن يشمل بذات الطرح جميع الاتجاهات الإسلامية ذلك أن شريعتي يبحث عن المؤمن الحق والإنسان الصادق المخلص الحي ،، رحمه الله
کتاب خوبی است، و شاید یکی از بهترین کتابهای او. جای افسوس است نکات منفی که شریعتی در آن کتاب به آنها اشاره کرده است امروز عل��رغم گذشت قریب 30 سال همچنان در جامعه رواج بسیار دارند
افضل ما قرأت لـ (علي شريعتي) حتى الآن من بين اربع مؤلفات قرأتها له.
فكرة الكتاب هي رفض الدين الموروث من الاباء والاجداد بدون فهم فيبدأ بالمقارنة بين فكر الآباء وفكره الخاص (ص64 الى ص 101)
مقارنات شريعتي في هذا الكتاب صادمة وعميقة فيقارن بين القران والكتب العلمية وبين الصلاة والرياضة وبين الصوم والنظام الغذائي مقارناته هي نتيجة للتطبيق الخاطئ للطقوس الدينية والفهم الخاطئ للامور الدينية
فالمقارنة بين القران والكتب هو بسبب عدم فهم مضمونه وتحويله الى كتاب للاستخارة والترتيل رون التمعن بعمق المعجزات التي يحملها بين صفحاته.
اما المقارنة بين الصلاة والرياضة هي كون الصلاة مجرد حركات متكررة خالية من القيم والمعنى , خالية من صدق الايمان وحب التواصل مع الله فلا تتعدى كونها مجرد رياضة تكرارية يتم تأديتها من باب الواجب لا اكثر.
اما الصوم فهو لا يبدو سوى تغيير في مواعيد الطعام والشراب وخالي من معناه الحقيقي وروحانيته ولا يضيف شيئاً ولا يترك اثراً في نفس الانسان فبمجرد انتهاء رمضان يعود كما كان .
بعدها هذا يوضح شريعتي الجهل بشخصية الامام علي فنحن لا نذكر سوا الامور الخارقة التي امتاز بها كفتح خيبر وغيرها من التي لا تضيف شيئاً لحياتنا الحديثة ولا تنفع المجتمع.
يذكر ايضاً حادثة كربلاء واقتصارها على البكاء والنواح دون النظر للقيم الانسانية المتمثلة بشخصية الحسين واهل بيته.. فمثلاً عن ذكر السيدة زينب لا يُذكر سوا حالها بعد وفاة اشقائها دون التطرق لدورها قبل وبعد المعركة . والنتائج المعنوية التمثلة بالبكاء والنتائج المادية المتمثلة بتبادل الهدايا بين الزوار!!! يذكر هنا قصص ساخرة عن اشخاص شاركوا بالبكاء فقط وكانت الجنة من نصيبهم .
لهذا يقول أنه هرب من الدين لأنه لا يستمد منه اي فائدة فهو مجرد طقوس مكررة خالية من الايمان وقصص قديمة لا فائدة منها في الوقت الحاضر . يدعو شريعتي في كتابه هذا الى التعمق في الدين والتقرب الى الله بطريقة تتجاوز الامتناع عن الطعام وتكرار الحركات. يدعو الى التعمق اكثر بادوار الامام علي والحسين وآل بيته في خلق مجتمع خال من الظلم والاستعباد..
كتاب رائع واسلوب الخطاب مع الأب والام والمقارنة بين العالمين يدعو للتفكر والتعمق بالنفس. من الكتب التي تشجع التمرد على الدين الموروث واستخدام العقل للوصول الى الدين الحقيقي.
تجلت روحه هنا.. هذه المرة شعرت أنني أسمع شريعتي لا أقرأ له، و أفهم فكره و توجهه لا أقرأه فقط. ( نحن متهمون ) صرخة يطلقها شريعتي ممثلاً الفئة الواقعة في مأزق بين أهل الفكر و الدين، تلك المتهمة من كلا الطرفين، من جهة بُعدها عن الدين بشكله "المقرر"، و من جهة بُعدها عن الفكر و العلم بتمسكها بدين" الخرافات"؛ يطرح قضية تعطيل الدين الذي حدث على مر الزمن بحيث أصبح منبوذاً من أبناء اليوم( أصحاب العلم و الفكر)، و يحاول أن ينفض الغبار عن المفاهيم الإسلامية و الشعائر و يبين حقيقة وجودها و غرضها و فاعليتها التي افتقدتها اليوم.
لا أستطيع القول أنه أضاف لي الكثير، ربما لو قرأته قبل عام لمثَّل ثورة ، لكني اليوم أرى ما أؤمن به من حيث المفاهيم لفاعلية الشعائر مسطراً في هذا الكتاب، القسم مثَّل الإضافة، مفهوم الصبر و القناعة و التوَّكل و السعي و الطواف لم أنطر إليه يوماً و أفهمه بهذا الشكل العميق و الذي ليس فقط يلغي التعطيل الذي تخلقه تلك المفاهيم عند عموم المسلمين بل و يظهر فاعليتها؛لمست عند شريعتي للمرة الثانية تمسكه بنظرية المؤامرة على الإسلام و تشويه الغرب له،و التي لا أستطيع نقد صحتها حالياً لكني أنقض طرحها المحرَّض.
كالعادة غلو مصطلحاته لا اتفق معه، و هنا كذلك غلوه في إثبات صحة المذهب الشيعي و تخصيصه له بالأفضلية و الحق عكّر عليَّ القراءة، و لكن هل يُعاب مؤمن على دفاعه عن إيمانه؟
عامةً يستحق أن يُقرأ لأن التهمة ما المأزق-و بعد 30 عام- مازال قائماً في عالمنا الإسلامي اليوم.
هر انسانی در هر دوره ای از تاریخ که زندگی کند با نقد به شرایط حاکم ثابت می کند که بیناست،آرمان دارد و در راه وضعیتی مطلوب به انحای مختلف گام بر میدارد.می نویسد،می خواند و زنده است.شریعتی نیز همانگونه که خود در این کتاب اشاره می کند از سمت هر دو جریان یعنی قشر روشنفکر غرب گرا و بخش دیندار سنتی جامعه مورد حمله قرار گرفته است در حالی که از سویی خود را یک روشنفکر می داند و در عین حال مذهب را به عنوان روشی عقلانی برای زیستن قبول دارد.در چنین وضعیتی شریعتی گمان می برد که احتمالا دارد راه را درست می رود. در این کتاب وی ابتدا در نیمه ی اول از زبان جوانان تحصیل کرده ی غیردیندار روشنفکر انتقاداتی را به سبک دینداری تعبدی و غیرعقلانی عوام طرح می کند.انتقاداتی که از دید وی به ذات دین وارد نیست بلکه مربوط به جنس دینداری عوام است؛برای همین در نیمه ی دوم به معرفی آنچه که به عقیده اش سبک درست دینداری است می پردازد و عنوان می کند دینی که امروز جوانان از آن روی گردان هستند حقیقت دین(اسلام) نیست.اسلام را در همه ی بخش هایش قابل دفاع می داند به شرط آنکه حقیقت آن فهمیده شود خواندن این کتاب برای افراد مذهبی که انعطاف بیشتری در جنس دینداری شان خرج می دهند لذت بخش خواهد بود اما احتمالا افراد غیرمذهبی نیز از مطالعه ی آن بهره مند می شوند،به خصوص بخش اول کتاب که شریعتی با قلم تند خود عوام و روش دینداری شان را به نقد می کشد 1397/03/09
شريعتي ! لا يزال هذا العلامة مصدرا لأرقي.. يحمل فكرا يجعلني مستعدة لاقطع مسافات لنقاشه والحديث معه .. ولا ادري كيف يقوى اي انسان على قتل مثل هذا الفكر ! .. لم اقدر على ترك الكتاب حتى انتهيت منه .. ولا سيما انني اقرأ صوت اسئلتي وما حيرني اياما وليالي في كتاب .. ولم اتوقع ان اقرأ بمثل هذا الفهم والتحلل من التعصب لاي كان سوى الاسئلة الحقة والبحث عن الحقيقة ..ربما لم يشف الكتاب صدري من حيث الاجابة او نقاش ما تم طرحه من افكار محيرة .. ولكنني ممتنة لهذا المفكر ولكل من ترجم له ..
از جمله کتابهای متفاوت دکتر شریعتی. شاید به عمد، زیاد بهش پرداخته نشده. کتاب بسیار کم حجمیه که خوندنش حتما توصیه میشه. اگر شروع به خوندنش کنین، تا شب تموم میشه. در این دوران، شاید خیلی از حرفاش برای خواننده تکراری باشن، ولی در زمان تالیف خیلی سنت شکنانه تر به نظر میرسید. یکی از ترجیعبندهای کتاب توی این قول از صائب خلاصه میشه: حضور قلب اگر در نماز معتبر است امید من به نماز نخوانده بیشتر است
✏️کتابی است که از سخنرانی دکتر شریعتی اقتباس شده است و نقدهایی را در مورد تقلید بدون تحقیق بر خود و جامعه شیعه خود می گذارد... می توان کتاب به دوبخش تقسیم کرد: بخش اول که حاوی نکته های لطیف و فارغ از هر رنگ بو و خرافات و تقلیدی که امروزه گریبان گیر مسلمانان ماست...اما قسمت دوم آن،از ارزش کمتری برخوردار است و خود نقض قسمت اول و حرف های خود اوست... در بخش اول کتاب میفرماید:که کعبه ،فارغ از هر بو و رنگ و قوم زبانی،جایی برای سپردن دل به خداست و به جای دل سپردن به راه به مقصد باید دل سپرد اما ،در بخش دوم به نقد مذهب ها و دینها می پردازد و می گوید فقط این مذهب شیعه است که راستین است و درنقد مذهب اهل تسنن می گوید:(من مذهبی که خلافت زور را سنت پیامبرص می داند،قبول ندارم...)
در قسمت اول کتاب می فرماید:که نباید بر برادر دینی خود توهین بکنیم اما در قسمت دوم ،در نقد آن روشنفکر مسیحی که پیامبر ص را پیامبر شمشیر به دست معرفی می کند میگوید(من افتخار میکنم که پیامبر ص ما شمشیر به دست است و مانند پیامبر شما(حضرت مسیح ع) تسلیم دو آژان نمی شود که او را به دار بزنند و مصلوب کنند)!!!واقعا این حرفها از یک روشنفکر بعید است و خلاف قاعده(لا نفرق بین احد منهم)است... در قسمت اول می فرماید:(من به دنبال آبی میگردم که آتش دنیا را خاموش کنم و کاری به آتش آخرت ندارم)و در بخش پایانی خود میفرماید:(من به عنوان شیعه ۱۲ امامی،درخواست شفاعت را از آن دوازده تن در سرای دیگر می نمایم!!) خب شما که به دنبال آبی هستید که آتش دنیایتان را با آن خاموش کنید،در دنیا کاری نکنید که در آخرت نیاز به شفاعت داشته باشید...در دنیا آب را بر روی آتش گناهانتان بریزید و با شمشیر آخته پیامبرص قاتل نفس خود باشید....
در بخش اول می فرماید:من به دنبال دینی نیستم که (منیت)در آن راه باشد و حاظرم من خود را به خاطر ما شدن نابود کنم...حال چگونه است که در قسمت دوم میفرماید:مذهب (من)،مذهب شیعه است و به جز مذهب (من)مذهب دیگری را درست نیست؟ (منیت و انگشت اتهام )باید فقط بر پدر و مادر باشد؟
دست به خلق یک رنساس اسلامی، یک نهضت انقلابی فکری، یک جوشش نو و نیرومند شیعی بزنید. وگرنه این نسل از بین می رود، این فرصت از میان می رود، این ایمان و این مذهب به فردا نمی رسد، هنوز که می توان ، هنوز که می توانید کاری بکنید.
یکی از نکا�� مثبت این کتاب،اینه ��ه دکتر شریعتی خودش رو به جای یک جوان تحصیل کرده دین گریز جا داده و از طرف این شخص درد و دل میکنه و عقده هاشو میگه،شاید همین باعث میشه که ما بهتر بفهمیم اسلام ستیزی و اسلام گریزی توی کشور هایی که مذهب رسمیشون اسلامه چه دلیلی ممکنه داشته باشه،اینکار شریعتی باعث میشه که ما بتونیم همچین فردی رو درک کنیم و بتونیم از دیدگاه اون ها نگاه کرده و مشکل اصلی ای که از نظر نویسنده توی جامعه و برای دین وجود داره رو متوجه بشیم. توی بخش دوم،شریعتی به جای محکوم کردن کسی که از اسلام فراری شده،کسی رو محکوم میکنه که باعث فراری دادنش شده اون آدم هایی رو مقصیر میدونه که کمابیش هم جبهه خودش بودن.کسی مثل او،کسی مثل من،و کسی مثل ما و البته از ادبیات فوق العاده دکتر شریعتی نمیشه گذشت،ارزش اینکه چندین بار خونده بشه رو بدون شک داره!
بعد أن أنهيت الكتاب أرتأيت أنه يمكن أن يسمى "هموم مثقف مسلم" .. كعنوان كتاب الشيخ محمد الغزالى " هموم داعية" ، فلدى شريعتى نفس روح الغزالى الثائرة .. صحيح أن الغزالى شيخ أزهرى ثائر على كهان الأزاهرة أو لنسمه كما سمى نفسه "داعية" .. فشريعتى عالم اجتماع .. ومترجم ومفكر أو مثقف ويتخذ نفس وحهة الغزالى
لكن ربما كان الفرق فى لغة خطاب شريعتى البارعة .. فقد بدأ خطبته متقمصاً شخصية وأنهاه بشخصية أخرى
وجمع فى كتابه رؤية شاملة للدين والفكر والثقافة معاً .. ليكون أكثر إحاطة من الغزالي بالموضوع وهو ما يمكن أن يلخص فى العلاقة بين العامة والنخبة
نقل قول از کتاب: در مکه این همه وسواس داشتی که نوک شانه ی چپت با خانه ی کعبه دقیقا محاذی باشد، اگر یک میلیمتر انحراف پیدا کند همه چیز باطل میشود. گویی یک عمل مکانیکی است که همه ی حواس باید متوجه اعمال فنی آن باشد و اگر ذره ای از اصل کار غفلت شود همه چیز منفجر میشود. در صورتیکه باز میشنوم که خودتان میگوئید پیغمبرتان سوار بر شتر وارد مسجد الحرام شد و سواره طواف کرد! همیشه و همه جا تمام هوش و حواست سر این اعمال مکانیکی بوده. هزار تا سوال کردی که((چه جور؟)) یکبار نپرسیدی((چرا؟))
كتاب ( أبي و أمي نحن مهتمون ) محاضرة قصيرة لعلي شريعتي يوصح فيها اختلافه عن فكر الشيعة و عتبه على والديه عندما تقبلوا عادات و نواهي بدون تفكير أو اعتراض ، الكتاب لفت نظر الشيعة في ذلك الوقت و جعلهم يفكرون بمذهبهم و من خلال ما قرأت هو يصح للشيعة و السنة و جميع الطوائف ممن يقبلون بالقصص الخرافية و العادات المتخلفة دون تفكير لأنه ببساطة لا يقرأ و لا يبحث عن الحقيقة أو يفكر .
کتابی بسیار خواندنی از نویسنده ای توانمند.دردهای جامعه ای مه در آن زندگی میکنیم را به وضوح بیان کرده و در آخر راهکاری مناسب اتخاذ کرده است.مانند دیگر آثار معلم شهید دکتر شریعتی کتابی روشنگر