کد خبر: ۱۹۹۹۸۵
تاریخ انتشار: ۲۲ دی ۱۳۹۶ - ۱۳:۳۹
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۲۹۶۰
یاسر هاشمی:

پدرم همیشه دوست داشت یکی از ما طلبه شویم/ هیچ‌گاه رابطه آیت‌الله هاشمی با مردم قطع نشد/ در خون حاج خانم سه برابر و در خون فاطمه یک برابر رادیواکتیو وجود دارد

از سر هاشمی اردرباره لحظه شنیدن خبر از دست دادن پدر می‌پرسم بغض گلویش را می‌گیرد، نمی‌تواند سخن بگوید سرش را پائین می‌اندازد و سکوت می‌کند؛ بعد از چند دقیقه می‌گوید «وقتی رسیدم پزشکان در حال احیا بودند و می‌خواستند که پدر باز گردد اما خب ...»
 یاسر هاشمی کوچک‌ترین فرزند آیت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی است و معتقد آیت‌الله در میان مردم زنده است و کسانی که به پدر تهمت و افترا زدند. در توصیف دلتنگی‌اش برای آیت‌الله می‌گوید «در این یک سال جای خالی پدر در خانه برایشان سخت و دردناک است اگرچه در این مدت آیت الله هاشمی را بین مردم زنده دیدیم.»

به گزارش پایگاه خبری تیک (Tik.ir) ؛ متن مصاحبه ایلنا با یاسر هشمی را در ذیل بخوانید:

یک سال از رحلت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی می‌گذرد. این مدت بر شما و خانواده چگونه گذشته است؟

اینکه این یک سال چگونه گذشت، دارای دو بعد است. بعد از فوت آیت‌الله هاشمی هر شب یکی از ما شب را پیش مادر هستیم.‌ زمانی که در خانه هستیم جای خالی ایشان بیشتر احساس می‌شود. آن زمان که حاج آقا در قید حیات بودند غروب‌ها زمانی که به خانه می‌آمدند فرصتی پیش می‌آمد تا درباره مسائل روز با یکدیگر بحث کنیم و اگر سؤالی از ایشان داشتیم به راحتی پاسخ می‌دادند.

آیت‌الله هاشمی اخلاقی داشت؛ زمانی که با خانواده بودند آن زمان را فقط به ما اختصاص می‌دادند. خوب طبیعی است وقتی که ما این شرایط را مرور می‌کنیم به صورت عاطفی روزهای سختی را می‌گذرانیم.

اما اگر بخواهیم از بعد جامعه و آن چیزی که ما بین مردم می‌بینیم بررسی کنیم، بحث جایگاه اندیشه و افکار حاج آقا است که در این مدت خلأ سنگینی را احساس نکردیم. معتقدم فوت آیت‌الله هاشمی یک نقطه اوج برای ما و شخصیت ایشان بود. مشاهده کردید که چه تشییع جنازه باشکوهی با همدلی و وحدت مردم برگزار شد.

در این یک سال آن چیزی که برای ما ارث رسید محبت و لطف مردم بود که باید از آنها تشکر کنیم. ما هیچ زمان احساس تنهایی در بحث عقیده‌ها و افکار آیت‌الله نکردیم و یک موج عظیم از خواست‌ها و گفته‌های مردم را در راستای حرف‌های ایشان احساس کردیم.

این اتفاق فرصتی شد بیشتر به این موضوع توجه کنیم تا به پیش‌بینی‌ها و تحلیل‌های استراتژیک آیت‌الله هاشمی نسبت به آینده بپردازیم. معتقدم هنوز خیلی گره‌های نظام و مشکلاتی که احتمالاً در پیش رو داریم و خواهیم داشت را می‌توانیم با استفاده از اندیشه‌های آقای هاشمی مرتفع کنیم. در یک کلام بگویم در این مدت ما آیت‌الله هاشمی را بین مردم زنده دیدیم.

در انتخابات امسال خلأ وجود آیت‌الله هاشمی رفسنجانی احساس شد. فکر می‌کنید اگر حضور داشتند چگونه رفتار می‌کردند؟

برای این انتخابات حاج آقا از قبل تکلیف را مشخص کرده بودند. ایشان پیش‌بینی کرده بودند که مردم از آقای روحانی حمایت‌ می‌کنند تا دولت در چهار ساله دوم همه اهدافش را دنبال کند که این اتفاق هم افتاد.

اما زمانی که بخواهیم از تجربه ایشان در دولت‌گردانی و تصمیم‌سازی استفاده کنیم، قطعاً فقدانشان مؤثر است و شاید سال‌های دیگر احساس جدی‌تری نسبت به نبود آیت‌الله هاشمی داشته باشیم. اما هنوز می‌گویم آقای هاشمی در مجموع کشور یک فرد زنده است.

آیت‌الله هاشمی با یک‌سری هجمه‌ها و بداخلاقی‌ها در طول حیات‌شان روبه‌رو بودند که از کنار آنها می‌گذشتند. این صبر از کجا ناشی می‌شد؟ چه زمانی فکر می‌کردند که باید پاسخ دهند؟

کسانی که به آیت‌الله هاشمی تهمت و افترا می‌زدند، نسبت به ایشان شناختی نداشتند.

ایشان همیشه یک استراتژی درباره این مسائل دنبال می‌کرد. اگر کسی به خود ایشان تهمت و افترا می‌زد پاسخی نمی‌داد اما هنگامی که پای نظام و انقلاب در میان بود سکوت نمی‌کرد. هیچ‌گاه نمی‌گذاشتند نسبت به نظام و انقلاب حرفی زده شود و معتقد بودند که باید در این زمینه پاسخ‌ها داده شود تا در تاریخ ثبت شود. هنگامی که مسأله انقلاب به میان می‌آمد ایشان با جسارت پاسخ می‌دادند و نمی‌گذاشتند که تهمت‌ها و روایت‌های ناروا، چهره انقلاب و نظام را خدشه‌دار کند. اما درباره تهمت و بداخلاقی به خودشان، با وجود حق قانونی که برای پیگیری و شکایت داشت، از آن می‌گذشت و می‌گفتند که من همه امور را به خدا واگذار کردم.

آیت‌الله هاشمی سعی می‌کرد هیچ موضوعی را درباره انقلاب بدون پاسخ نگذارد، اما وقتی نوبت خودش می‌رسید از حق قانونی و حقوق شهروندی صرف‌نظر می‌کرد و در درون خودش می‌ریخت. این صبر پایه‌ای بود که بتواند به راحتی و با اطمینان و اقتدار بیشتری مسائل کشور و انقلاب را پیگیری کند.

آقای هاشمی معتقد بود این مسائل نباید مبنایی شود که ایشان از متن موضوعات اصلی به حاشیه رانده شود و این امر جزو یکی از اصول رفتاری آقای هاشمی بود. ایشان هیچ‌گاه اجازه نمی‌دادند حواشی بر متن غلبه پیدا کند. متأسفانه این روزها می‌بینیم مسؤولان به جای اینکه به مسائل اساسی و بحث‌های مردم بپردازند و آنها را حل و فصل کنند، بیشتر وقت خود را صرف حواشی و اختلافات داخلی می‌کنند که باعث می‌شود از آن اهدافی که در کشور دنبال می‌کنیم، دور شویم.

آیا موردی بوده است که از آیت‌الله بخواهید به آنها پاسخ دهد؟

بله، من خودم بارها از حاج آقا خواستم که به برخی از موضوعات پاسخ دهند. به ایشان می‌گفتیم شما اطلاعات را در دست دارید و ‌می‌توانید پاسخ دهید، اما موافق پاسخگویی به شیوه تهمت، افشاگری و مقابله به مثل نبود.

پاسخ‌های ایشان عموماً درباره مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بود که خودشان موظف می‌دانستند در جایگاهی که دارند پاسخ دهند، اما هیچ‌گاه شخصی و به صورت افشاگری پاسخ نمی‌دادند و نمی‌پسندیدند که با آبروی افراد بازی شود. ایشان مخالف بودند که با ذهن و افکار عمومی بازی شود و اگر جایی هم پاسخ می‌دادند در جهت پیشبرد اهداف نظام بود.

حاج آقا بسیار صبور بودند. ایشان هیچ‌گاه عصبانی نمی‌شدند. ذهن آرام و راحتی داشتند و این به خاطر این بود که نظمی در زندگی خود داشتند. معتقدم این صبری که به آیت‌الله هاشمی نسبت می‌دهند یک امر ذاتی نیست بلکه اکتسابی است و  به نظر من تکیه‌گاه قرآنی دارد. خودشان هم بارها در سخنرانی‌هایشان گفتند. اما این تکیه‌گاه از کجا می‌آید؟ آیت‌الله هاشمی از زمانی که طلبه بودند با قرآن همراه شدند و سال‌های زندان باعث شد ایشان در بطن قرآن قرار بگیرند.

آیت‌الله هاشمی بسیار صبور بودند. احساس می‌شود آقای هاشمی یک سیاستمدار بود و رفتارهای سیاسی قوی داشت ولی می‌خواهم بگویم این نبود. در حقیقت تصمیم‌گیری آقای هاشمی و سیاستمداریش نشأت گرفته از مصالح اسلام و قرآن بود.

آیت‌الله هاشمی یک مفسر قرآن بود که این ویژگی  در چتر سیاسی گم شد و واقعاً جا دارد که نسبت به این بعد از زندگی ایشان پرداخته شود. بعد از فوت ایشان فرصت شد که مطالب جدیدی را در رابطه با حاج آقا به دست بیاورم.  به جوانان و کسانی که با مبنای اسلامی جلو می‌روند توصیه می‌کنم اندیشه‌های آقای هاشمی الگوی مناسبی برای آنهاست. وی معتقد بود الگوی اسلامی و قرآن امکان مدیریت جامعه را فراهم می‌کند و اگر این مدیریت اسلامی نتواند در همه حوزه‌ها جوابگو باشد، تقصیر از اسلام نیست و از ماست.

رفتار حاج آقا در خانه چگونه بود؟

رابطه پدر و فرزند نزدیکی بین ما وجود داشت. حاج آقا فرزندان را اجباری را به کار نمی‌کردند و همیشه سعی می‌کردند با نصایح، راهنمایی‌های لازم را انجام دهند ولی هیچ‌گاه برای تربیت ما از جبر استفاده نکردند. می‌خواهم اعترافی کنم. ایشان همیشه دوست داشتند که یکی از ما طلبه شویم ولی خب نشدیم. همیشه ما را آزاد گذاشتند تا مسیر را خودمان انتخاب کنیم.

حاج آقا نسبت به صله رحم اهمیت زیادی می‌دادند و همیشه سعی می‌کردند با خانواده و فامیل مادری در طول سال دیداری داشته باشند. هر جمعه ظهر تقریباً همه ما خانه پدر جمع می‌شدیم. مادر غذای خوبی درست می‌کرد و همه کنار هم بودیم.

بیشتر چه بحث‌هایی در خانه مطرح می‌شد؟

خانواده ما یک خانواده سیاسی بود و به تبع بحث‌هایی هم که می‌شد سیاسی بود. ما برای حاج آقا حکم رابط صادقی را داشتیم که اخبار جامعه و مردم را برایشان نقل می‌کردیم. شاید مدیران برای ایشان اغراق می‌کردند اما ما خیلی شفاف و روشن با او صحبت می‌کردیم. یک خصلت بارزی که ایشان داشت و همه هم به آن اذعان دارند این بود که وقت می‌گذاشت و مسائل را به دقت گوش می‌داد. ممکن بود جایی از شخصی تعریف کنیم اما ایشان با هوشمندی مچ ما را می‌گرفتند و هیچ وقت متوجه نشدیم که بالاخره نظرمان را تأیید یا رد می‌کند.

حاج آقا همیشه اطلاعاتشان خوب بود و نمی‌توانستیم دروغی به ایشان بگوییم و حتی پیش می‌آمد که جایی آماری را که می‌دادیم، تصحیح کند.

پس می‌توانیم بگوییم آیت‌الله هاشمی زمانی که به منزل می‌آمد، عناوین را پشت در می‌گذاشت؟

آقای هاشمی خیلی به دنبال عناوین نبودند. شواهد سیاسی زیادی وجود دارد که گواه این گفته من باشد. ایشان به معنای رایج به دنبال کسب قدرت نبودند. آقای هاشمی تنها مسؤولی بود که در تمام عمر سیاسی‌اش پشتوانه‌ای به نام رأی مردم داشت.

مثلاً هنگامی که کسی رئیس قوه قضاییه می‌شود حکمش را از یک نهاد خاص می‌گیرد یا کسی که وزیر می‌شود از مجلس رأی اعتماد می‌گیرد اما آقای هاشمی کسی بود که همیشه رأی خود را چه هنگام ریاست جمهوری و چه خبرگان از مردم می‌گرفت و به جرأت می‌توانم بگویم تنها کسی بود که خود را در معرض بیشترین قضاوت مردم قرار می‌داد.

آقای هاشمی، جمهوریت را به عنوان یکی از ستون‌های نظام قبول داشت و مردم را ستون نظام می‌دانست. ایشان اعتقاد داشت اگر مردم در صحنه نبودند انقلاب به ثمر نمی‌رسید و این نگاه را تا آخر عمر داشتند. ایشان می‌گفت سال 40 که مبارزه را شروع کردیم، فکر نمی‌کردیم که روزی به سمتی برسیم.

سال 84 هم همین نگاه را بعد از انتخابات داشتند؟

بله، صحنه سیاست ُبعدهایی دارد و دارای فراز و فرودهای است. ‌به قول انگلیسی‌ها بعد از هر شکستی، پیروزی است. ایشان در همه مراحل نسبت به مردم و آگاه کردن آنها وقت می‌گذاشت و همیشه سعی می‌کردند که با مردم در ارتباط باشند. حاج آقا از آن دست مسؤولان نبودند که نخواهند با مردم باشند. اقشار مختلف مردم همیشه با ایشان دیدار می‌کردند و صحبت‌های خودشان را با او در میان می‌گذاشتند. هیچ‌گاه رابطه آیت‌الله هاشمی با مردم قطع نشد.

برخلاف رفتاری که ما در سیاسیون ایران می‌بینیم، خانم‌های بیت آیت‌الله هاشمی در عرصه‌های مختلف حضور دارند. این دیدگاه از کجا نشأت می‌گیرد؟

خوشبختانه حاج آقا جزو محدود روحانیونی بود که نگاهش به زن و خانواده، روشنفکرانه و به‌روز بود و آن نگاه متحجرانه که در برخی افراد مشاهده می‌کنیم را نداشت. هنگامی که خاطرات ایشان را می‌خوانید می‌بینید که نوشتند عفت به دفتر آمد اما زمانی که خاطرات بزرگان دیگر را می‌خوانید متوجه می‌شوید که حاضر نمی‌شوند اسمی از همسرشان بیاورند و می‌نویسند خانواده امروز به دیدارشان آمدند.

این اجازه‌ای که حاج آقا به خواهران می‌دادند تا وارد جامعه شوند در کمتر مسؤولی می‌بینیم. اغلب آنان اجازه نمی‌دهند که خانم‌های خانواده در انظار ظاهر شوند، اما آیت‌الله هاشمی برعکس آنان بود.

آیت‌الله هاشمی نیمی از جامعه که همان زنان باشند را به خوبی دید. ورزش بانوان که فائزه خانم به طور جدی آن را دنبال کرد به همراهی حاج آقا امکان‌پذیر شد.

آیت‌الله هاشمی معتقد بودند در حوزه اشتغال و تحصیل باید زنان جامعه را دید که اگر دیده نشوند ممکن است فردا دچار مشکلات فراوانی شویم. ایشان در حوزه فرهنگی و اقتصادی باور کرده بودند اگر ما به زنان اجازه حضور بدهیم جامعه رو به تعالی و پیشرفت خواهد رفت. هر چه ما آنها را محدودتر کنیم قطعاً آسیب جدی خواهیم دید.

ایشان معتقد بودند اگر جلوی این قشر گرفته شود فردا جامعه با معضلاتی روبه‌رو خواهد شد که نمی‌توان مقابل آن ایستاد. آیت‌الله هاشمی معتقد بود که نمی‌توان بخشی از جامعه را با شرایط امروز نادیده گرفت. همه ما باید واقعیت را ببینیم. حضور زنان در جامعه می‌تواند به آرمان‌خواهی کمک کند.

آیت‌الله هاشمی به مشی اعتدالی معروف بودند. منظور از این حرف چیست؟

اعتدالی که امروز می‌گویند همان آرمان‌خواهی واقع‌گرایانه است. بگذارید مثالی برای شما بزنم. در مسأله جنگ واقعاً آرمان ما این بود که صدام را شکست دهیم و پیروز شویم. وقتی که آقای هاشمی واقعیت را لمس کردند، تصمیم گرفتند که جنگ تمام شود یا در مسأله برجام ایشان واقعیت‌ها را دیدند و سنجیدند. به نظر من تقابل اعتدال با جریان تندرو را همین نقطه مشخص می‌کند.

خبر فوت را چگونه شنیدید؟

آن شب حوالی ساعت شش رسیدم خانه. یکی از محافظین ایشان زنگ زد و گفت که حاج آقا حالشان بد است و به بیمارستان شهدای تجریش انتقال داده شد. پرسیدم اتفاقی افتاده؟ محافظ نتوانست خودش را کنترل کند. فهمیدم چه شده، سریعاً خود را به بیمارستان رساندم. وقتی رسیدم پزشکان در حال احیا بودند و می‌خواستند که پدر بازگردد اما خب...

گفته می‌شود خواهران و مادر شما در هنگام نماز بر پیکره حاج آقا اجازه حضور نداشتند؟

این طور نبود که در مراسم حضور نداشته باشند. همه با اسکورت آمده بودند و در مسیر گیر کرده بودند. ما هم که رسیدیم اجازه نمی‌دادند داخل شویم و یادم هست از روی نرده پریدم. مأمور دم در اجازه نمی‌داد وارد شویم. گفتم مرد حسابی من خودم اصل ماجرا هستم. ممنوعیت برای خواهران و مادر نبود. عدم حضور آنها یه دلیل شلوغی مسیر بود.

این روزها بحث رادیواکتیو موجود در خون آیت‌الله از سوی شما و دیگر فرزندان مطرح می‌شود. شورای عالی امنیت نیز در این باره جلسه‌ای تشکیل داده بود. درباره آن توضیح دهید؟

شورای عالی امنیت ملی دیرهنگام موضوع تحقیق درباره فوت حاج آقا را مورد بررسی قرار داد. آخرین گزارشی که به ما دادند این بود که وجود 10 یا 12درصد به طور دقیق یادم نیست رادیواکتیو در خون حاج آقا قطعی است اما این دلیل فوت نیست. در خون حاج خانم نیز سه برابر و در خون فاطمه یک برابر رادیواکتیو وجود دارد. ما از آنها خواستیم که گزارش را به ما بدهند اما ندادند.