سکوتـــــــ
سکـــــــــوت ...
رساتـــــــرین فریاد یک " زن " است ...
وقتی سکوتـــــ میکنـــد ...
وقتی بحث نمیکنــــد ...
وقتی برای به کرسی نشاندن عقایدش تلاش نمیکنـــد ...
بـــفـــهـــم ! ...
کـــــــــــه
واقعـــــا آسیب دیده استــــــــ ...
این روزها
کسی به خودش زحمت نمیدهد
یک نفر را کشف کند
زییبایی هایش را بیرون بکشد
تلخی هایش را صبر کند
ادمهای امروزی دوستی های کنسروی میخواهند
یک کنسرو که فقط درش را باز کنند
بعد یک نفر شیرین ومهربان از توش بپرد بیرون..............
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻓﮑﺮﺵ ﺩﺭﻧﻤﯿﺎﯼ
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺗﺎ ﯾﻪ ﻣﺘﻦ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻣﯿﺨﻮﻧﯽ یاﺩﺵ ﻣﯿﻔﺘﯽ
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﯿﺨﯿﺎلش ﺷﯽ
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺶ ﻣﯿﮑﻨﯽ
الکی که خاص نشده ..
خاص بوده که مخاطب خاص شده
به سلامتیــــــــــــش..
عشق یعنی
وقتی حتی از دستش ناراحتی هم هواشو داشته باشی... ♥
برای روز بودنت
خانه ای میسازم از جنس خیال
رویایی مجازی
همانگونه که به هم دلبستیم
که تنها من باشم و تو
هرکسی حـــال مــرا پرسید گفتم عالی ام
اشــک ها پنهان شده در خنده ی پوشالی ام
نردبان هرکس و ناکس شدم اما چه سود ؟
دار قالی هستم و حالا جدا از قالی ام
خوب فهمیدم که خوش بودند از غمهای من
آن رفیقانی که غمگینند از خوشحالی ام
دیگر آن چاقوی دست ناریقان نیستم
خسته از دیروزهای خونی و جنجالی ام
بی دلیل بی دلیل بی دلیل بی دلیل
من شدیدا خسته از هر بحث استدلالی ام
غرق خواهد شد کسی که سخت " من ، من " میکند
بطری بر روی آبم چون که از خود خالی ام ...
محسن کاویانی
قانـــون جـــاذبـــه را
سیـــب کشـــف کــــرد
وقــــــتـــــی
آدم بــــرای حوایـــش
بهشــــت را هـــم فـــروخــــت ...!
عشق من زیباست
امـــا پنهــانش میکنـــم تـــا مبــادا
زیــر پــای غــرورت ، لــگد مالش کنی ...
کاش میشد از" نبودن ها " گذشت..
تا حسرت " بودن " های گذشته را نمی کشیدیم !!!
رخ به رخ که شدیم....
من مات تو شدم....اما تو....
مانند پادشاهی که از این فتح ها زیاد دیده....بی اهمیت رد شدیـــــ
ثبت احوال همه چیز را در شناسنا مه ام ثبت کرد....
جــــز احـــوالـــم....
اولین بودی و تا آخر گرفتار توام...
آخرین هستی و از اول وفادار توام..
تو مرا می فهمی...
من تورا می خواهم ...
و همین ساده ترین قصه یک انسان است
و تو مرا میخوانی
ومن تورا ناب ترین شعر زمان میدانم
و تو هم میدانی
تا ابد در دل من می مانی
قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق
عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست...
چه قانون عجیبی!
چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!
دلم رفتن میخواد
خــدایـــا...!!!
یــا خــیلــی بـرگــردون عقبــــ یـا بـزن بـره جـلـو
اینـجـای زنـدگـی دلـــم خـــیـلـی گـرفتــه
خدایا کفرنمیگویم پریشانم چه میخواهی توازجانم
مرابی آنکه خودخواهم اسیرزندگی کردی،
خداوندا اگرروزی بشرگردی، زحال بندگانت باخبرگردی،
پشیمان میشوی ازقصه ی خلقت، ازاین بودن، ازاین بدعت،
خداوندا تو مسئولی، خداوندا تو میدانی که انسان بودن وماندن در این دنیا چه
دشواراست!
چه زجری میکشدآنکس که انسان است وازاحساس سرشاراست...
خداوندا توتنهایی ومن تنها ،تو یکتایی وبی همتا ولیکن من نه یکتایم
نه بی همتا
فقط تنهای تنهایم...
آنقـدر از حــادثه پـرم کـه وقتی به خـانه می رسم
تلویزیون لــم می دهد روی کـانـاپه تا مـرا تماشـا کند
آدمها می آیند
زندگی می کنند
می میرند و میروند..
اما فاجعه ی زندگی تو
آن هنگام آغاز می شود که
آدمی میرود اما نمی میرد!
می ماند
ونبودش دربودن تو
چنان ته نشین می شود
که تومی میری
درحالی که زنده ای...
تا باد میان من و تو نامهرسان است
موی من و آرامش تو در نوسان است
دستی که مرا از تو جدا کرد نفهمید
دعوا نمک زندگی همقفسان است
بگذار که اوقات تو را تلخ کنم گاه
شیرینی بسیار، خوراک مگسان است
هرچند که هر شاخهگلی رنگی و بویی…
اما دَلگی خاصیت بوالهوسان است
اینطور هوا حامل توفان جدیدی ست
اینطور میان من و تو نامهرسان است…
دنیا که به کام تو و من نیست، چه فرقی
دارد که بدانیم به کام چه کسان است؟
گاهی باید آرزوهایت را مثل قاصدک بگذاری
کف دست و بسپاریشان به دست باد
تا بروند و سهم دیگران شوند...
اینجا نگاه دوستان لبریز شک هاست
سرهای خیس از اشکها روی تشک هاست
دورند از هم مردمان این زمانه
این عصر عصر دزدی و دوز و کلک هاست
جایی که نی را گرگ وحشی می نوازد
دیگر چه لطفی در صدای نی لبک هاست
اینجا فراموشی ست رسم زندگانی
اینجا یقینی نیست تنها وهم و شک هاست
تا سینه ها از کینه ها لبریز باشد
آیا کسی چشم انتظار قاصدک هاست ؟
تنها فقط از زندگی نامی بجا ماند
این سفره هم نان خورشتش از کپک هاست
هیچ وقت نخواستم دشمنامو بشناسم ،
چون میدونستم خیلی از دوستامو
از دست میدم ...!
میگم که هوا اینقدر دو نفرس
یه موقت زشت نباشه
من تنهایی میرم بیرون؟ !
مـا ایـرانی هــــا
عاشـقانـه تـریـن روابطـمون رو
بخاطــر حــرفای دیگــران بـه گنـد میکـشیم
آزادی یعنی :
تو در خانه پیک شرابت را بالا بزنی به سلامتی فلانی
و همسایه ات روی سجاده برای سلامتی فلانی دعا کند
و فردا که به هم رسیدید
به دور از عقیده و مذهب به هم سلام کنید
" آزادی یعنی احترام به عقاید دیگران "
اشک هایی که پس از هر شکست می ریزیم
همان عرقیست که برای پیروزی نریخته ایم !
هیتلر
اینجا کجاست؟
اینجا فضای مجازیه
جایی که کمبودهای زندگی بی هزینه جبران میشه
اینجا مهندس شدن ، پولدار شدن، خوشبختی و زیبایی به راحتی دست یافتنیه
اینجا جائیه که شاهزاده ی سوار بر اسب دختران شدن آسونه
و پــری رؤیاهای پسران شدن راحته
اینجا ممکنه یک عسک ده ها صاحب پیدا کنه
اینجا بازار فروش آدم های ایده آله
اینجا بی هزینه میتوان بهترین بود
کافیه کمی دروغ بلد باشی
کفایست انسانیت را قربانی هدف کنی
انوقته به فضای مجازی نمیدونم بگم خوش اومدین یا ...
بیخیال اینا
بچه ها خیلی مراقب خودتون و خوبیهاتون باشید.
یچــه که بودم فکـــر میکردم فقط زنبــور هـــا نیــــــش میزنن
بــــزرگ شدم
دیـــدم ، شنیـــدم، رفتـــم، آمـــدم و یــــاد گرفتـــم
نـــه ، آدمهــا هم نیــــش میزننـــد
هر چقـدر صمیـــــمی تر ، عـــزیـــزتـــر، نــیـــشـشـــان ســـــمی تـر!
شاید اون داد بزنه ..
شاید اون فحش بده ..
شاید اون تلفن رو روت قطع کنه !
شاید اون دیگه نخواد ببینتت ،
شاید اون ازت متنفر باشه ....
امـــا تــو ...
شعور داشته باش و داد نزن !
شعور داشته باش و فحش نده ...
شعور داشته باش و تلفن رو قطع نکن ،
شعور داشته باش و نخواه که نبینیش ..
شعور داشته باش و ازش متنفر نشو ..
شاید اون خسته س !
شاید اون دلش از جایی گرفته ..
شاید اون نیاز به تنهایی داره ..
شاید اون دچار نوسان روحی شده ..
شاید اون دلش برای خودش تنگ شده.
. تو صبوری کن .