طراحی تجربه کاربری (UX) چیه؟

تجربه کاربری (User Experience) از جمله مفاهیم‌ایه که معمولا بین علما اختلاف نظر توش زیادِ، تا امروز تعاریف زیادی از تجربه کاربری خوب و بد ارائه شده که مثلا تجربه کاربری خوب: لذت بخش بودن، یادگیری آسون، در دسترس بودن، سرگرم کننده و جذاب، زیبا و سریع و تجربه کاربری بد یعنی ویژگی‌هایی مثل گیج کننده، کند و کسل کننده، پر استرس و غیر قابل اعتماد، زشت و…

تجربه‌کاربری تو ویکی‌پدیا اینجوری تعریف شده:

تجربه‌کاربری، خلق هر چیز معنا دار و به یاد ماندنیِ که توسط یه سازمان برای مشتریاش ایجاد می‌‌شه

آقای Jesse James Garrett تو یکی از کتاباش به نام «المان‌های تجربه‌کاربری» میگه:

تجربه‌کاربری یعنی نگاه به کاربرد محصول از بیرون. یعنی از همون سمتی که مردم به نحوه عملکردش نگاه می‌کنن.

امید امرایی از متخصصای این حوزه هم اینجوری تجربه کاربری رو تعریف میکنه:

تو یک جمله، تجربه‌هایی که ما تو استفاده از محصولات مختلف داریم باعث شدن که اونها رو بخریم یا نخریم. طبیعتا وقتی این تجربه‌ها تا این حد مهم هستن که روی تصمیم‌گیری‌های ما تاثیر مستقیم دارن، یک صنعتی هم بوجود میاد که تمرکزش روی خلق تجربه‌های شیرین‌تر برای کاربران باشه. به این صنعت میگن صنعت تجربه‌کاربری.

 

طراحی تجربه‌کاربری (UX Design) چیه؟

طراحی به زبان ساده، یک روش حل مسئله است. در واقع طراحی کمک می‌کند تا یک مشکل از طراحی بروشور، سیستم علائم در یک فرودگاه، یک صندلی گرفته تا یک راه بهتر برای ساده کردن تولید در کارخانه حل شود.

کاربرا تجربه‌های متفاوتی در استفاده از یه محصول دارن. یعنی ممکنه تجربه من در استفاده از یه محصول با تجربه شما متفاوت باشه. توی دنیای تجربه‌کاربری یکی از مهمترین موضوعاتی که همیشه باهاش در ارتباط هستیم اینه که بدونیم الان کاربران ما چه چیزی رو دارن تجربه میکنن. برای این کار لازمه که نیاز‌های کاربر رو شناسایی کرده باشیم و بدونیم که با چه مسائلی روبرو هستن. طراحی اینجا یعنی پیدا کردن راه حل برای این مسائل. بنابر این طراحی‌تجربه‌کاربری یعنی پیدا کردن راه حلی برای بهتر کردن تجربه‌های کاربران.

مثلا یاهو و گوگل هر دو یه شرکت اینترنتی خیلی بزرگ هستن که سرویس‌های زیادی رو برای کاربراشون دارن. برای این دو شرکت یکی از مهمترین دغدغه‌ها اینه که همه سرویس هاشون در دسترس کاربر باشه. یاهو می‌خواد همه این سرویس‌ها رو توی صفحه اصلی داشته باشه، اما گوگل رویکرد متفاوتی داره. اینکه چطور همه سرویس‌ها در دسترس کاربر قرار بگیره بدون اینکه باعث سردرگمیش بشیم یه مسئله به حساب میاد.

حالا یه طراح تجربه‌کاربری باید طرحی ارائه بده که این مشکل رو حل کنه. یعنی دو هدف رو دنبال کنه: اول اینکه کاربر بتونه به همه این سرویس‌ها دسترسی داشته باشه و دوم اینکه شرکت‌های یاهو و گوگل بتونن به اهداف تجاریشون برسن. می‌بینید که طراحان تجربه‌کاربری این دو شرکت بزرگ رویکرد‌های کاملا متفاوتی رو هم در پیش گرفتن.

برای درک بهتر تجربه کاربری در طراحی محصول، دو تا توستر زیر رو ببینید:

 

تصویر ۱ یک توستر ساده‌ست که درسته کار توستِ نانُ انجام میده اما کاربر باید با کشیدن یه دکمه به پایین، بذار نون گرم شه اما تو تصویر ۲ یه توستر با تجربه کاربری آورده شده که کاربر می تونه با  فشردن (و نه کشیدن) دکمه به راحتی کار توستِ نون رو انجام بده. علاوه بر اون می تونخ شروع یا پایان فرآیند گرم شدن نان رو ببینه که مثلا حوصله اش سر نره. یا مثلا لایت یا دارک بودن رو.

همونطور که مشخصه هر دوی این توسترها کار یکسانیُ انجام می دن اما تجربه متفاوتی رو برای کاربر در هنگام استفاده ازش ایجاد میکنه. این یعنی خودِ خود طراحی تجربه کاربر!

4 عنصر اصلی تو طراحی تجربه کاربری

مدل پیشنهادی Frank Guo که سال 2012 معرفی شده شامل چهار بخش اصلیِ که جواب دادن به این چهار عنصر و ارتقاء‌ش تاثیر زیادی تو طراحی و رشد تجربه کاربری محصول داره. این 4 عنصر عبارتند از:

4 عنصر اصلی در طراحی تجربه کاربری

– ارزش آفرینی (Value)

– کاربردپذیری (Usability)

– مطلوبیت و سودمندی (Desirability)

– وفق پذیری و سازگاری (Adaptability)

اکثرا، تست های تجربه کاربری با کاربردپذیری را به جای یکدیگر به کار می گیرن. انجام تست های کاربردپذیری معمولا بر روی ارتقا و اتمام موفقیت آمیز درخواست ها و نیازهای کاربر تمرکز داره. در واقع با اینکه این موضوع می تونه روی ارتقا سطح تجربه کاربری تاثیر خیلی زیادی داشته باشِ اما بطور کامل این تست ها پاسخگوی همه فاکتورهای موجود تو یه تجربه کاربری موفق نیست. در ادامه  این 4 عنصر رو با هم بررسی می کنیم:

 

ارزش آفرینی (Value)

این محصول برای کاربر مفیدِ؟
جلوی رقبا و محصولات مشابه ارزش جدیدیُ کابرای کاربر خلق می کنه؟

ارزش آفرینی برای کاربر می تونه کسب و کارُ موفق کنه. محصولات زیادی هستن که کاربردپذیری خوبی دارن اما تو بیزنس موفقیت زیادی به دست نمیارن. باید این سئوالُ کرد که آیا این محصول و طراحی برای کاربر ارزش جدیدی خلق می کنه؟ چرا کاربر باید محصولات موجودِ بازارُ ول کنه و بیاد شما رو انتخاب کنه؟

برای مثال Visicalc سال 1979 به عنوان اولین نرم افزار صفحه گسترده معرفی شد که اون زمون ارزش بسیار زیادی برای کاربرانی که قصد محاسبه و انجام عملیات روی اطلاعات داشتن، ایجاد می کرد. البته این نرم افزار با معیار های فعلی کاربردپذیری، مشکلات زیاد داشت همونطور که تو سال های بعد و با ورود رقیبایی مثل Lotus ،Microsoft Excel و.. به دلیل کاربردپذیری بهترشون، بازار رو به اونا واگذار کرد.

نمایی از برنامه Visicalc

یا یه مثال دیگه، اگ گوشی های نسل قدیم و گوشی های هوشمند الانُ مقایسه کنیم با اینکه هر دوشون یه کارُ انجام میدن و حتی استفاده از گوشی های قدیمی آسون تر به نظر می رسه اما بازار را به نسل جدید گوشی ها واگذار کردن که دلیلش کاملا مشخصه. چون کاربرا علاوه بر صحبت کردن، دنبال ارزش‌های جدیدی مثل جستجو تو صفحات وب، مدیریت امور روزانه‌شون، استفاده از موزیک و ویدئو، برنامه های کاربردی،بازی، مسیریابی و… هستن!

کاربردپذیری (Usability)

آیا کاربران موفق به انجام درخواست هایشان می شوند؟

کاربردپذیری سعی داره بفهمه کاربران تا چه اندازه توان یادگیری و استفاده از یک محصول را برای رسیدن به مقاصد خود دارند همچنین سنجشی است از سطح رضایت کاربران در تمامی مراحل استفاده از محصول. منبع اصلی اطلاعات در کاربردپذیری از بازخورد و رفتار خود کاربران  بدست می آید. عوامل متعددی در ایجاد مفهوم کاربردپذیری مشارکت دارند و این یک مفهوم تک بعدی نیست.

– تعامل کاربر با طراحی بصری ( مبنی بر درک یا انتقال مستقیم )
– سنجش و نرخ سهولت یادگیری کاربر
– سنجش سودمندی و کارآیی محصول
– میزان به یاد سپاری مجدد ( ایجاد حس وفاداری )
– سنجش و بررسی خطاهای تکراری
– میزان رضایت و نارضایتی کاربر

به عنوان مثال گوشی تلفن Motorola Rokr تو سال 2005 اولین گوشی‌ای بود که امکان اتصال به iTunes شرکت اپلُ داشت و 2 سال بعد اولین نسل گوشی آیفون ارائه شد که باعث حذف این محصول شد، ارزش جالبی رو برای کاربرانش فراهم می کرد اما سیستم مدیریت اکانت، دسته بندی و دسترسی به آرشیو موسیقی ها و در واقع کاربردپذیری محصول به شدت ضعیف بود.

مطلوبیت و سودمندی (Desirability)

آیا استفاده از این محصول برای کاربر جذاب و لذت بخش است؟

یکی دیگه از عناصر تجربه کاربری کنار ارزش آفرینی و کاربردپذیری محصول، لذت و جذابیت استفاده ازشِ. یکی از موفق ترین محصولات دهه اخیر، آی‌پد اپلِ که بخاطر جذابیت و لذت بخش بودن محصول به موفقیت های زیادی دست یافت. فرم سریع و آسان دایره ای برای اسکرول کردن و دسترسی سریع تر به همه دکمه ها یکی از دلایلشِ.

 

وفق پذیری و سازگاری (Adaptability)

آیا محصول به راحتی قابل دسترس و استفاده است؟

وفق پذیری و سازگاری بخشیِ که مستقیم روی نصب، دانلود، خرید و سفارش و در نهایت استفاده از محصول تاثیر گذارِ و ارتباط خیلی نزدیکی با کاربردپذیری محصول داره.

به عنوان مثال هنگام استفاده از برخی وب سایت ها با مرورگر موبایل، به شما استفاده از نسخه اپلیکیشن جهت دسترسی بهتر پیشنهاد می شه یا تو دستگاه های مختلفتون نسخه مطابق و بهینه شده ای برای دستگاه پیدا میکنید. این موضوع برای سایت خوان ها و سایر تجهیزاتی که دسترسی لازم به افراد دارای محدودیت های فیزیکی (نابینایان یا کوربینی و..) را فراهم می کنه هم خیلی موثرِ.

 

طراح تجربه‌کاربری (UX Designer) کیه؟

به هرکسی که داره توی یکی و یا همه حوزه‌های ذکر شده کار می‌کنه می‌تونیم بگیم متخصص و طراح تجربه‌کاربری. معمولا متخصصین تجربه‌کاربری دو دسته هستن. دسته اول اونهایی که به صورت عمومی تو همه و یا اکثر حوزه‌ها تخصص دارن و میشن طراحان همه فن حریف (Generalist). دسته دوم هم اونهایی هستن که توی یکی از این حوزه‌ها به صورت تخصصی وارد شدن و خودشون رو با همون عنوان معرفی می‌کنن. مثلا میگن طراح ربط‌کاربری، معمار اطلاعات و یا متخصص طراحی تعاملی (Specialist).

امید امرایی: طراح تجربه‌کاربری کسیه که حواسش به تجربه‌های خوب و بد کاربران محصول شماست.

میبینید که گوگل و یاهو دارن تجربه‌های متفاوتی رو به کاربرانشون ارائه می‌کنن و این چیزیه که طراحان تجربه‌کاربری این شرکت‌ها طراحی کردن. طراح تجربه‌کاربری کسیه که حواسش به تجربه‌های خوب و بد کاربران محصول شما هست و تلاش می‌کنه اونها رو بهتر کنه.

همین؟! فقط حواسش به تجربیات مشتریان هست؟ خب این رو که خودتون هم می‌تونید انجام بدید. پس دیگه چه نیازی هست که یه نفر دیگه این کارو انجام بده؟ پاسخ اینه که این موضوع ساده خیلی پیچیده‌تر از اونیه که به نظر می‌رسه.

ux-ux-designer

چرا یه طراح واسط کاربری (UI Designer) یه طراح تجربه کاربری (UX Designer) نیست!

 

کیا باید از تجربه‌کاربری استفاده کنن؟

در واقع همه! یا بهتره بگم هرکسی که داره یه محصول تولید می‌کنه. فرقی نمی‌کنه که یه کسب و کار خیلی کوچیک دارید یا خیلی بزرگ. باید در حد خودتون تلاش کنید که تجربه‌های خوشایندی رو برای کاربرانتون رقم بزنید.

در حال تولید هر محصولی که باشید، کاربراتون یه سری نیاز‌هایی دارن که باید بهشون پاسخ داده بشه. اگه یه طراح تجربه‌کاربری کنار خودتون داشته باشید، بهترین پاسخ رو میدید. اگه نداشته باشید، احتمالا هزینه خیلی بیشتریُ باید بدید تا با آزمون و خطا به این نتیجه برسید که چی درسته و چی غلط.

 

 

منابع با کمی تغییرات:

– وب اَدوایس (http://webadvice.ir)

– یوایکس دیزاینر (http://uxdesigner.ir)

– وبسیما (https://websima.com)